#جستار
  • تاریخ انتشار: ۱۴۰۳/۱۲/۱۰
  • تعداد بازدید: ۱۰۷

#جستار

#جستار_بخوانیم

در آن خانه ی قدیمی، جایی که هر گوشه اش حکایت از داستانی داشت، صدای قدم هایی به گوش می رسید. صاحب خانه، که لباس هایش را به عجله روی صندلی انداخته بود، اکنون بازگشته بود. او با دست هایی پر از گل های رنگارنگ و خاکی که از باغ چیده بود، وارد شد. نگاهی به بالش انداخت و لبخندی زد؛ خاطرات شب گذشته هنوز در ذهنش تازه بود.

او گل ها را در گلدانی کنار پنجره قرار داد و به سمت فرش رفت. با دقت، بالش را برداشت و فرش را تکان داد. هر تار و پود فرش، داستانی از گذشته های دور را در خود داشت. او با احترام، فرش را صاف کرد و به سمت در باز رفت. نسیم خنکی از باغ وارد شد و او را به بیرون دعوت کرد.

با قدم هایی آهسته، به سمت باغ رفت. درختان سر به فلک کشیده و گل های رنگارنگ، منظره ای زیبا را پیش روی او گسترده بودند. او نفس عمیقی کشید و به یاد آورد که چگونه این باغ را با دستان خود پرورش داده بود. هر گل و گیاه، با هر برگ و شکوفه اش، بخشی از روح او بود.

زندگی در این خانه، با وجود تنهایی اش، پر از زیبایی و شور بود. هر روز، با هر طلوع و غروب، داستانی جدید را رقم می زد. و اکنون، با گل هایی که در دست داشت، داستانی دیگر آغاز می شد.

#لیلا_طاهری نژاد

agent نویسنده: لیلا طاهری نژاد

برچسب ها:
می پسندم (۰) نمی پسندم (۰)
جستجو نوشته ها
سایر نوشته های نویسنده

سرزمین خیال
سرزمین خیال
هرجا و هر کجای این زمین باشم   باز به کتاب بی‌انتهای خود بازمی‌گردم  ...

دعایی برای آرامش
دعایی برای آرامش
  دعایی برای آرامش    اللهم إني أسألكَ برحمتك التي وسعت كل شيء، وبفضلك الذي لا حدود له،...

هر جا عشق هست خدا هست
هر جا عشق هست خدا هست
‍ ‍ #داستان_بخوانیم #معرفی_کتاب #هر_جا_عشق_هست_خدا_هست #نویسنده_لئون_تولستوی #مترجم_دره_دادجوی_توکلی #انتشارات_سرا_1380   این داستان بلند، داستان زندگی مردی به نام مارتین است که شغل او...

معرفی یداله قرایی
معرفی یداله قرایی
۲۰ بهمن، سالروز درگذشت یداله قرایی یداله قرایی در سال ۱۳۰۷ در مشهد به دنیا آمد...

ارسال نظر برای «#جستار»

برو بالا